Friday, January 16, 2009


معرفي دو فيلم
نام فيلم: راه انقلابي / Revolutionary Road/2008
كارگردان: سام مندس
بازيگران: كيت وينسلت، لئوناردو دي‌كاپريو
فيلم بر اساس رماني به همين نام ساخته شده و داستان زندگي زوج جواني (فرانك و آوريل) را، بيان مي‌كند كه در اواسط دهه 50 ميلادي در حومه يكي از شهرهاي آمريكا با دو فرزندشان زندگي مي‌كنند. فرانك در يك اداره شغل كسل‌كننده‌اي با درآمد نسبتا خوب دارد و آوريل زن خانه‌داري است كه هنوز در حسرت و آرزوي اين‌كه روزي هنرپيشه خوبي شود. آنها براي تغيير وضعيت يكنواخت زندگي خود تصميم مي‌گيرند براي زندگي به پاريس بروند. اما به فرانك پيشنهاد كاري بهتري مي‌شود و آوريل ....
راه انقلابي را بايد ديد و بحران‌هاي يك ازدواج نامناسب را حس كرد. آدم‌هايي كه در تله زندگي افتاده‌اند و مي‌ترسند از تغيير و بين اميد و نااميدي تاب مي‌خورند.
كيت وينسلت براي بازي در اين فيلم برنده جايزه بهترين بازيگر نقش اول زن در گلدن گلوب شد. سال‌ها از زمان فيلم پر سر و صداي تايتانيك گذشته و به نظر مي‌رسد حالا آنچه وينسلت را متمايز ساخته، جذابيت‌هاي ظاهري 11 سال پيشش نيست، بازي خوبي است كه از خود نشان مي‌دهد.

نام فيلم: بچه اشتباهي / Changeling/2008
كارگردان: كلينت ايستوود
بازيگران: آنجلينا جولي، گاتلين گريفيث، جيسون باتلر هارنر، جان مالكوويچ
كلينت ايستوود، اين فيلم را براساس وقايع سال 1920 لوس آنجلس ساخته است. زني (كريستين) كه در مخابرات شهر كار مي‌كند همراه فرزندش زندگي آرامي دارند تا اين‌كه پسرش ناپديد مي‌شود. پس از چندين ماه پليس شهر پسرش را به او برمي‌گرداند اما آن پسر، فرزندش نيست. كريستين اين موضوع را به پليس مي‌گويد اما آنها او را به رواني بودن متهم مي‌كنند و ...
فيلم بچه اشتباهي طولاني است، حدود دو ساعت و ربع و با اين‌كه فضاها از نظر تاريخي بسيار به واقعيت نزديك است اما بازي آنجلينا جولي كمي تصنعني است. به نظر مي‌آيد زيبايي غيرطبيعي چهره او اين‌بار به موفقيتش كمك نكرده است يا سرآشپز اين‌طور گمان مي‌كند.

بچه اشتباهی




Friday, January 09, 2009


معرفي دو فيلم
نام فيلم: مهمان / The Visitor/ 2007
كارگردان: توماس مك كارتي
بازيگران: ريچارد جنكينز، هائز سليمان، هيام عباس

فيلم درباره استاد دانشگاهي است كه همسرش را از دست داده و تنها پسرش نيز در لندن زندگي مي‌كند. او زندگي بي‌هوده‌اي را دنبال مي‌كند تا اين‌كه براي شركت در كنفرانسي به نيويورك سفر مي‌كند و در آپارتمانش به زوج مهاجري بر مي‌خورد. پسر جوان اهل سوريه است و دوست دخترش اهل سنگال. پسر طبل مي‌زند و والتر (استاد دانشگاه) پس از مدت‌ها مي‌فهمد كه نواختن طبل را به نواختن پيانو كه در آن هيچ استعدادي ندارد ترجيح مي‌دهد و زندگيش رنگ جديدي مي‌گيرد. اما اداره مهاجرت، تارك (پسر سوري) كه اجازه اقامت در آمريكا ندارد دستگير مي‌كند و والتر كه حالا درگير اين ماجرا شده، با مادر تارك آشنا مي‌شود. پايان فيلم اگرچه شاد نيست اما زيبا و واقعي است.

این فیلم آرام را در شب‌های وحشتناک بمباران غزه ببینید (امير قادري):آدم وقتی می‌فهمد آرمان‌شهر اغلب مردها و زن‌های دنیا، حتی اگر خودشان ندانند!، یکی است: نشستن پشت یک میز شام، در شرایطی که بتوانند در کمال صداقت به چشم‌های هم نگاه کنند و حرفی برای گفتن داشته باشند ...

نام فيلم: باهم، فقط همين /(ensemble, c'est tout (Hunting & Gathering/ 2007
كارگردان: كلود بري
بازيگران: اودري تاتو، یوم کانه، لوران استوکر، فرانسواز برتن

كامیل که شغلی به عنوان نظافتچی پیدا کرده، در طبقه زیر شیروانی آپارتمانی بزرگ زندگی می کند. یک شب با یکی از ساکنان آنجا به اسم فیلبرت آشنا می شود. به زودی رابطه ای دوستانه میان آن دو شکل می گیرد و فیلبرت بعد از بیماری کامیل از او می خواهد تا در آپارتمان وی زندگی کند. اما فیلبرت با فرانک نیز هم‌خانه است و به نظر می رسد فرانک از این اتفاق چندان خوشحال نیست...
فيلم بر اساس رمان «آنا گاوالدا» نويسنده فرانسوي ساخته شده است. در ايران از اين نويسنده مجموعه داستان «دلم مي‌خواست كسي جايي منتظرم باشد» ترجمه شده است. سرآشپز اين كتاب را از آشپز غيرفعال اين وبلاگ هديه گرفته و بيش از آنچه فكر مي‌كرد از خواندنش لذت برد. اگر اين فيلم را هم نديديد، كتاب را بخوانيد.




Friday, January 02, 2009


معرفي نمايش
نام نمايش: مانيفست چو
نويسنده و كارگردان: محمد رحمانيان
بازيگران: مهتاب نصيرپور، اشكان خطيبي، ترانه عليدوستي، افشين هاشمي، سيما تيرانداز، هومن برق‌نورد و زنده‌ياد احمد آقالو

چو، یک مهاجر كره‌اي بود که سیزده سال از عمرش را در آمریکا همراه با خانواده‌اش زندگی کرد. دانشجوی 23 ساله ساکت و آرام سال آخر رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه ویرجینیا که در سال 2007 در همان دانشگاه 32 نفر را كشت و دست آخر خودكشي كرد. او قبل از شروع اين كشتار از خودش فيلم گرفت و شرح اتفاقاتي كه او را به آن‌جا رسانده بود را ضبط كرده و با پست براي شبكه ان بي سي فرستاد. مانيفست چو، اين داستان را به زبان انگليسي روايت مي‌كند.

ترانه عليدوستي، مثل هميشه روان بازي كرد، حتي در ابتداي نمايش كه اسلحه به‌دست گرفته بود و با خشونت تماشاگران را به سكوت و نشستن مي‌خواند. اشكان خطيبي هم بي‌گمان يكي از بهترين‌هاي صحنه بود به خصوص وقتي گيتار به دست مي‌گرفت و مي‌خواند. افشين هاشمي مثل هميشه‌اش بود. از هومن برق‌نورد انتظار زيادي نمي‌توان داشت، اما مهتاب نصيرپور و سيما تيرانداز آن‌چه كه بايد، نبودند كه اين ضعف احتمالا به‌خاطر نداشتن تسلط كافي روي زبان انگليسي آنها به‌وجود آمده بود. در طول نمايش حواس تماشاگر متمركز روي گفتگوها و فهميدن آن‌هاست و ناخودآگاه توجه روي بقيه عوامل مانند دكور، موسيقي، نور و لباس كمرنگ مي‌شود.

شكي نيست همانطور كه خود كارگردان در جايي گفته، مخاطب نمايش‌هايش قشر روشنفكر اين جامعه است و اين قشر هم مشكلي با فهميدن زبان انگليسي ندارد و هرشب هم اشتياق همين گروه باعث مي‌شود كه ديگر در سالن چهارسو هوا براي نفس كشيدن نباشد. اما باز هم سرآشپز دلش مي‌خواهد بگويد: چرا آقاي رحمانيان، چرا؟