tag:blogger.com,1999:blog-109391492024-03-14T01:26:39.902+03:30piaazdaghپیاز داغpiazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comBlogger120125tag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-51650698093244192132010-02-21T12:28:00.002+03:302010-02-21T12:34:41.322+03:30پنجسالگي پيازداغ<a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="http://4.bp.blogspot.com/_ZXD1MkPPrDY/S4D2tBKpZdI/AAAAAAAAANA/H5G3r2uaHwQ/s1600-h/piaazdagh.jpg"><img style="display: block; margin: 0px auto 10px; text-align: center; cursor: pointer; width: 320px; height: 320px;" src="http://4.bp.blogspot.com/_ZXD1MkPPrDY/S4D2tBKpZdI/AAAAAAAAANA/H5G3r2uaHwQ/s320/piaazdagh.jpg" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5440619603131196882" border="0" /></a><br /><br />پیازداغ که غذاست !؟<br /><br /> نه اتفاقا پیازداغ واسه ما غذا نیست! مایی که سهتایی تصمیم گرفتیم یه جای مشترک داشته باشیم تا از مشترکاتمون بنویسیم. ما خیلی به هم شبیه نیستیم. مثلا دو تا از ما کله پاچه میخوريم- اما یکی از ما نمیخوره. من چایی زیاد میخورم اون یکی نه، من از فلان کتاب خیلی خوشم مییاد اون دوتاي ديگه از بهمان کتاب. حتی در مورد فیلم هم همینجوری هستیم. خیلی چیزای دیگه که کلا متفاوتمون میکنه از هم! اما به هر حال فیلم مقولهی خیلی مشترکی بود. پس قرار شد پیازداغ جایی باشه برای معرفی فیلمهایی که میبینیم، در حد یه نظر سرآشپزانه گذاشتن و همین. گاهی از تئاترهایی هم که میریم توش مینویسیم و حتی چند باری کتاب معرفی کردیم.<br /><br />از همهي با هم فيلم ديدنها و بيهم فيلم ديدنهامون، پنج سال گذشته. از وايسادن تو صف جشنواره فصل برف و سرما و گاهي پارتيبازي پدربزرگ خانم سرآشپز، تا بيخيال از كنار سينماها گذشتنمون. از فيلم خريدنهاي اينترنتي و حضوري تا فيلم دانلود كردن در ينگه دنيا و بيخيال كپيرايت شدنها. پيازداغمون، پنجساله شده و خلاصه كه امسال تولدش رو در حالی جشن میگیریم که وارد مرحله جدیدی از زندگیش در خانه نو میشه. پياز داغمون دات كام شده !!!! <a href="http://www.piazdagh.com/">پس تولدش در خانه نو مبارک</a>Mhttp://www.blogger.com/profile/07356823225894922489noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-62988829340499150442010-02-05T16:42:00.003+03:302010-02-05T16:53:02.569+03:30An Education & Precious (Oscar 2010)<strong>معرفي فيلم / سرآشپز و اسكار 2010</strong><br /><br />نام فيلم: تحصيل/<a href="http://www.imdb.com/title/tt1174732/">An Education</a>/2009<br />كارگردان: لون شرفيگ<br />بازيگران: کری موليگان، پيتر سارسگارد<br /><a href="http://www.pastemagazine.com/blogs/festivus/2009/02/05/an_education_nick_hornby.jpg"><img style="MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; FLOAT: left; HEIGHT: 190px; CURSOR: hand" border="0" alt="" src="http://www.pastemagazine.com/blogs/festivus/2009/02/05/an_education_nick_hornby.jpg" eight="190" /></a><br />جني، دختر باهوشي است كه در آستانهي هفده سالگي، وارد رابطهي رومانتيكي با مردي بسيار بزرگتر از خود ميشود. جني كه سال آخر دبيرستان را ميگذراند و پيش از اين عشق خودش را براي ورود به آكسفورد و تحصيل در رشته زبان انگليسي آماده ميكرد، مسير زندگيش تغيير ميكند. او که عاشق فرانسه و همه چیزهاي فرانسوی است در دیوید که از روشنفكران فرانسوي حرف ميزند و او را با خود به شهر رؤياهايش پاريس ميبرد، همان شاهزاده روشنفکری را میيابد كه آرزويش را داشته و آكسفورد را فراموش ميكند. اين رابطه جني هفده ساله را از دختربچه دبيرستاني تبديل به زني ميكند اما واقعيت خودش را به شكل ديگري به او نشان ميدهد و جني سعي در جبران آن ميكند.<br />فيلم در سه رشته كانديداي اسكار 2010 است كه يكي از آنها براي بهترين بازيگر نقش اول زن براي كري موليگان است. ستارهاي كه فيلم يك آموزش (تحصيل) موفقيت خود را مديون درخشش اوست.<br /><br />نام فيلم: پرشس/<a href="http://www.imdb.com/title/tt0929632/">Precious</a>/2009<br />كارگردان: لي دنيلز<br />بازيگران: گابوري سيديبي، مونيك، ماريا كري، پادولا پتون<br /><a href="http://www.wildaboutmovies.com/images_7/PreciousPoster2.jpg"><img style="MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 193px; FLOAT: left; HEIGHT: 189px; CURSOR: hand" border="0" alt="" src="http://www.wildaboutmovies.com/images_7/PreciousPoster2.jpg" eight="190" /></a><br />در سال 1987 در حاشيه نيويورك (هارلم)، دختر سياهپوستي با نام پرشس كه شانزدهسال داشت زندگي ميكند. او كه اضافه وزن بالايي و تقريبا بيسواد است براي بار دوم از پدرش باردار شده و از دبيرستان اخراج ميشود و ...<br />پرشس فيلمي غيرمتعارف و متفاوت از دنياي هاليوود است. اين فيلم بر اساس كتاب فشار تهيه شده و در آن ماريا كري نيز ايفاي نقش كرده است. البته به نظر سرآشپز بازي پائولا پتون در نقش خانم رين بسيار بهتر از ماريا كري بود. به هرحال سرآشپز از ديدن اين فيلم خيلي لذت نبرد.piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-54017059392379264652010-01-01T23:10:00.003+03:302010-01-01T23:14:52.984+03:30تنها دو بار زندگي ميكنيم<strong>معرفي فيلم</strong><br /><br />نام فيلم: تنها دو بار زندگي ميكنيم / 1386<br />كارگردان: بهنام بهزادي بروجني<br />بازيگران:عليرضا آقاخاني، نگار جواهريان<br /><a href="http://media.farsnews.com/Media/8808/ImageNews/880809/7_880809_L600.jpg"><img style="MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; FLOAT: left; HEIGHT: 190px; CURSOR: hand" border="0" alt="" src="http://media.farsnews.com/Media/8808/ImageNews/880809/7_880809_L600.jpg" eight="190" /></a><br />"<strong><span style="color:#663366;">گاهي حسرت نگفتن يه چيزايي بزرگتر از حسرت نشدنشون ميشه"</span><br /></strong>نقل به مضمون از ديالوگهاي فيلم<br /><br />"«تنها دو بار زندگي ميكنيم» فيلمي است درباره «حسرت» و «فقدان» و به همان اندازه فيلمي است درباره «زندگي» و «ايمان». حسرت اين فيلم مثل اغلب فيلمهاي ايراني، به دليل نوستالژي گذشت زمان نيست و اتفاقا از دست رفتن زمان، زندگي نكردن و سركوب شدن خواستهاي دروني، دليل و علت اصلياش است. «سيامك» شخصيت اصلي فيلم بعد از مشخص شدن بيماريش تصميم ميگيرد آنجوري كه ميخواهد زندگي كند، جوري كه تا به حال بلد نبوده و طبيعتا راه و رسمش را هم بلد نيست. ولي اين بلد نبودن زندگي كردن، خودش عامل فقداني است كه يقه او را از جواني گرفته و حالا حسش ميكند. فقداني كه باعث رفتار ماليخولياگونه شده و ضدقهرمان فيلم را به حركت درآورده تا با انتقام از علتهاي آن قبل از مرگ، براي خودش سوگواري كند و خودش را به آرامش برساند."<br /><br /><em><span style="font-size:85%;color:#330033;">كريم نيكونظر، هفتهنامه ايراندخت، شماره 88</span><br /></em><br /><a href="http://oldestfashion.blogspot.com/2009/12/blog-post_30.html"><strong><span style="color:#663366;">مكاني در آفتاب - دو</span></strong></a>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-31640598165274587262009-12-18T16:29:00.003+03:302009-12-18T16:34:48.383+03:30500 Days of Summer<strong>معرفي فيلم</strong><br /><br />نام فيلم: پانصد روز سامر/<a href="http://www.imdb.com/title/tt1022603/">500 Days of Summer</a>/2009<br />كارگردان: مارك وب<br />بازيگران: زوئی دشانل، جوزف گوردن لویت<br /><br /><strong><span style="color:#663366;">This is a story of boy meets girl, but you should know upfront, this is not a love story.<br /></span></strong><a href="http://rthktheworks.files.wordpress.com/2009/10/500days_summer.jpg"><img style="MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; FLOAT: left; HEIGHT: 190px; CURSOR: hand" border="0" alt="" src="http://rthktheworks.files.wordpress.com/2009/10/500days_summer.jpg" eight="190" /></a><br />«پانصد روز سامر» معنی دوگانهاي دارد و قبل از آنكه فيلم را ببينيد فكر ميكنيد سامر یعنی تابستان اما تابستان كه پانصدروزه نيست. اما سامر نام دختر نقش اول فيلم است و معلوم ميشود كه داستان فيلم درمورد پانصد روزي است كه تام هنسن مرد جوان فيلم با سامر ميگذراند. توضيح بيشتر در مورد فيلم شيريني تماشاي آن را كمتر خواهد كرد. اين فيلم نامزد دريافت دو جايزه بهترين فيلم كمدي و بهترين بازيگر نقش اول فيلمهاي كمدي در گلدن گلوب 2009 است.<br />خيلي پيش ميآيد كه سرآشپز فيلم خوب ببيند، اما كم ميشود كه فيلم خيلي خوب ببيند و پانصد روز سامر از آن فيلمهاي خيلي خوب بود كه از ابتدا تا انتهاي آن را با لذت نگاه كرد.<br /><br /><a href="http://emshabtv.blogspot.com/2009/08/500-days-of-summer.html"><strong><span style="color:#663366;">داستان توهم یک عاشق</span></strong></a><strong><span style="color:#663366;"><br /></span></strong><a href="http://1memar.net/1388/09/11/500-days-of-summer/?utm_source=feedburner&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed%3A+1memar+%281memar%29&utm_content=Google+Reader"><strong><span style="color:#663366;">بعضی از فیلم ها رو باید ديد</span></strong></a>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-71645791346025009282009-12-12T14:14:00.010+03:302009-12-12T14:54:24.946+03:30آخر هفته با سرآشپزمعرفي كوتاه چند فيلم<br /><br /><a href="http://wetprints.files.wordpress.com/2009/02/broken-embraces-001.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://wetprints.files.wordpress.com/2009/02/broken-embraces-001.jpg" border="0" eight="190" /></a><br />نام فيلم: آغوشهاي گسسته/ <a href="http://www.imdb.com/title/tt0913425/">Los abrazos rotos </a>/2009<br />كارگردان: پدرو آلمادوار<br />بازيگران: پنه لوپه كروز،لوئيس هومار، بلانكا پورتيلو<br />امتياز سرآشپز: 3.5 از 5<br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><a href="http://witneyman.files.wordpress.com/2009/07/whatever-works2.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://witneyman.files.wordpress.com/2009/07/whatever-works2.jpg" border="0" eight="190" /></a><br /> <br />نام فيلم: هرچه نتیجهبخش باشد / <a href="http://www.imdb.com/title/tt1035730/">Whatever Works </a>/2009<br />كارگردان: وودي آلن<br />بازيگران: لري ديويد، اوان ريچل وود<br />امتياز سرآشپز: 3.5 از 5<br /><br /><br /><br /><br /><br />نام فيلم:<a href="http://www.imdb.com/title/tt1178663/"> زني در برلين</a>/ <a href="http://www.imdb.com/title/tt1178663/"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://thumbs.filmstarts.de/wallpaper/Anonyma_scene_04.jpg" border="0" eight="190" /></a> 2008<br />كارگردان: مكس فاربربك<br />بازيگران: نينا هاس<br />امتياز سرآشپز: 3.5 از 5<br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><a href="http://www.imdb.com/title/tt0423310/"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://www.films42.com/film_festivals/syrian_bride.jpg" border="0" eight="190" /></a><br />نام فيلم: <a href="http://www.imdb.com/title/tt0423310/">عروس سوري</a>/ 2004<br />كارگردان: اران ريكليس<br />بازيگران: هيام عباس، مكرام خوري، كلارا خوري<br />امتياز سرآشپز: 3 از 5piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-20588852239130502332009-11-27T21:31:00.006+03:302009-11-28T12:25:04.874+03:30The Brothers Bloom + Julie & Julia<strong>معرفي دو فيلم<br /></strong><br />نام فيلم: برادران بلوم /<a href="http://www.imdb.com/title/tt0844286/"> The brothers bloom</a>/ 2008<br />كارگردان: ريان جانسون<br />بازيگران: ریچل وایز، آدرین برودی، مارک رافالو، رینکو کیکوچی<br /><br /><a href="http://geekonfilm.files.wordpress.com/2009/08/the-brothers-bloom.jpg"><img style="MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; FLOAT: left; HEIGHT: 190px; CURSOR: hand" border="0" alt="" src="http://geekonfilm.files.wordpress.com/2009/08/the-brothers-bloom.jpg" eight="190" /></a> برادران بلوم تصوير متفاوتي از كلاهبرداري را به نمايش ميكشد. استفان برادر بزرگتر خيالپرداز است و قصههاي كلاهبرداري را مينويسد و بلوم برادر عاشقپيشه كوچكتر آنرا بازي ميكند تا اينكه در سي و پنجسالگي خسته ميشود و به مونتگرو در يوگوسلاوي ميرود ولي چندماه بعد استفان او را پيدا ميكند و نقشه جديدي را برايش تعريف ميكند تا بتوانند از دختر جوان و ميليونري به نام پنه لوپه كلاهبرداري كنند. فيلم پر است از شخصيتهاي عجيب و غريب و البته سفرهاي جذاب مثل سفر به پراگ.<br /><a href="http://filmology.blogfa.com/post-42.aspx"><strong><span style="color:#663366;">حقهبازی عاشقانه</span></strong></a><br /><a href="http://emshabtv.blogspot.com/2009/05/brothers-bloom.html"><strong><span style="color:#663366;">کلاهبرداری دوجانبه</span></strong> </a><br /><br />نام فيلم: جولي و جوليا / <a href="http://www.imdb.com/title/tt1135503/">Julie & Julia</a>/ 2009<br />كارگردان: نورا افرن<br />بازيگران: مريل استريپ، امي آدامز، استنلي توكي، كريس مسينا<br /><br /><a href="http://images.huffingtonpost.com/2009-08-03-2009_julie_and_julia_044.jpg"><img style="MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; FLOAT: left; HEIGHT: 190px; CURSOR: hand" border="0" alt="" src="http://images.huffingtonpost.com/2009-08-03-2009_julie_and_julia_044.jpg" eight="190" /></a> فيلم «جولي و جوليا» بر اساس دو داستان واقعي ساخته شده. اولين داستان براساس زندگي جوليا چايلدز در فرانسه است. او كه همسر يك ديپلمات آمريكايي بود در دهه 40 ميلادي به دليل شغل همسرش مدتي را در پاريس زندگي كرد و تصميم گرفت كتاب آشپزي غذاهاي فرانسوي به انگليسي را بنويسد. دومين داستان برمبناي زندگي زن جواني بهنام جولي پاول است. او كه در سال 2002 و در آستانه سيسالگي با وجود داشتن همسري خوب از شغل و زندگي يكنواخت خود راضي نبود، تصميم ميگيرد كه به مدت يكسال هر روز يكي از غذاهاي كتاب آشپزي جوليا چايلدز را درست كند و در وبلاگش در مورد آن بنويسد. فيلم بهصورت موازي داستان زندگي اين دو زن را به نمايش ميكشد.<br />مريل استريپ و امي آدامز به خوبي در اين فيلم ايفاي نقش كردند و فيلمي جذاب را ارائه ميدهند.<br /><a href="http://emshabtv.blogspot.com/2009/08/julie-and-julia.html"><strong>یک آشپزی در دو زمان: جولی و جولیا</strong></a>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-43155559964832692782009-11-07T15:55:00.003+03:302009-11-08T08:51:27.616+03:30عشق لرزه<strong>معرفي نمايش</strong><br />نام نمايش: عشق لرزه<br />نويسنده: اريك امانوئل اشميت<br />كارگردان: سهراب سليمي<br /><br /><a href="http://www.theater.ir/data/uploads/news/gallery/26983/1006705-10Oct09104317am.jpg "><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" eight="190" alt=""src="http://www.theater.ir/data/uploads/news/gallery/26983/1006705-10Oct09104317am.jpg " border="0" /></a><br />«كافيست كه يكي از احساسات ما كمي جا به جا شود، تا به همه چيز ضربه وارد بيايد و باقي امور نيز تغيير مكان دهد. بدين ترتيب سلسلهاي از دگرگونيها پديد ميآيد كه فاجعهبار است.»<br /><br />عشقلرزه هم مثل ساير اثرهاي اشميت، خواننده يا بيننده را غافلگير ميكند. همانطور كه خودش گفته است تكانها و لرزههاي شديد زمين استعاره خوبي براي حالات ذهني انسان است. در اين نمايش ديان و ريچارد اين لرزهها را تجربه ميكنند.<br />«دیان» زن وکیلی که عاشق «ریچارد» است اما مغرور و بارها به تقاضاي ريچارد براي ازدواج جواب منفي ميدهد. پس از مدتي سعي در امتحان ريچارد ميكند و او را با دختري به نام «الينا» آشنا ميكند. اليناي شيفته شعر و ادبيات كم كم جاي ديان را در دل ريچارد ميگيرد و عشق ديان تبديل به نفرت ميشود و ...<br />نمايش عشقلرزه داستان عشق و احساس، صداقت و غرور و سرانجام نفرت است. مثالي از اينكه عشق چگونه به سادگي و با يك اشتباه زوال مييابد و احساسات ميلرزند و جابهجا ميشوند تا فاجعه بهبار آيد ...<br />بازيگران نمايش همه كارنامه خوبي دارند، با اينحال بازي از خود ارائه ميدهند كه انتظار برآورده نميكند. شايد به همين دليل است كه در پايان نمايش قطره اشكي گوشه چشم كسي نمينشيند جز بازيگر اصلي. با اينحال خواندن نمايشنامههاي اشميت و ديدن آنها هميشه جذابيت خود را دارد و تا مدتها ذهن را درگير ميكند.<br /><br /><span style="color:#663366;">«ما یکديگر را به خواب دیدیم </span><br /><span style="color:#663366;">و به هم بخشیدیم</span><br /><span style="color:#663366;">نه خطا را</span><br /><span style="color:#663366;">که <strong>عشق</strong> را...»</span>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-16599784350100599962009-10-05T10:00:00.004+03:302009-10-05T10:18:42.528+03:30Le silence de Lorna<strong>معرفي فيلم</strong><br />نام فيلم: سكوت لورنا / <a href="http://www.imdb.com/title/tt1186369/">Le silence de Lorna</a>/2008<br />كارگردان: ژان پير داردن، لوك داردن<br />بازيگران: آرتا دوبروشی، جرمی رنیه، فابریزیو رونگیونه، آلبان اوکای<br /><a href="http://cinefilosonline.zip.net/images/le_silence_de_lorna.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://cinefilosonline.zip.net/images/le_silence_de_lorna.jpg" border="0" eight="190" /></a><br />برادران داردن از مشهورترين فيلمسازان بلژيكي هستند. فيلمهاي قبلي آنها "رزتا"، "پسر" و "كودك" از فيلمهاي مطرح سينماي اروپا است. آنها در فيلم سكوت لورنا، داستان ازدواج صوری برای به دست آوردن تابعيت كشوري ديگر، فقر، مهاجرت و رفتارهاي متفاوت انسانها را در برابر پول به نمايش ميكشند. لورنا مهاجری آلبانیاییست که برای دریافت اقامت بلژیک با مرد معتادي بهنام کلودی ازدواج میکند. او كه از طريق شخصي بهنام فابيو كه آشناي دوستپسر آلبانيايي اوست وارد اين بازي شده است، تحت فشار قرار ميگيرد. فابيو راه آسانتري از طلاق براي لورنا در نظر گرفته است. از بين بردن كلودي. لورنا با اينكه علاقهاي به كلودي ندارد براي قبول اينكار مردد ميشود و ...<br />داردنها براي انتخاب هنرپيشه نقش لورنا بازيگري از کوزوو را انتخاب كردند و او چندماه قبل از شروع فيلمبرداري براي يادگيري زبان فرانسه به بلژيك سفر كرد.<br />سكوت لورنا فيلمي تأثيرگذار و برخلاف فيلمهاي اروپايي و بهخصوص فرانسوي خستهكننده نيست. سرآشپز ديدن آن را توصيه ميكند.<br /><br /><a href="http://rezakazemi.com/wp/?p=563"><span style="color:#663366;"><strong>در اهمیت ملال</strong></span></a><span style="color:#663366;"><strong><br /></strong></span><a href="http://rezakazemi.com/wp/?p=556"><span style="color:#663366;"><strong>گفتگوی خواندنی با برادران داردن درباره «سکوت لورنا»</strong></span></a>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-22658539520853825302009-09-26T16:59:00.002+03:302009-09-26T19:31:34.205+03:30Entre Les Murs<strong>معرفي فيلم</strong><br /> نام فيلم: بين ديوارها (كلاس درس) / <a href="http://www.imdb.com/title/tt1068646/">Entre les murs</a>/2008<br />كارگردان: لوران كانته<br /><a href="http://static.guim.co.uk/sys-images/Film/Pix/pictures/2009/1/19/1232378146765/The-Class---Entre-les-mur-001.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" eight="190" alt=""src="http://static.guim.co.uk/sys-images/Film/Pix/pictures/2009/1/19/1232378146765/The-Class---Entre-les-mur-001.jpg" border="0" /></a><br />فيلم بين ديوارها يا كلاس درس بر اساس رماني به همين نام نوشته «فرانسوا بگودو» ساخته شده است؛ خود «بگودو» در اين فيلم نقش معلم فرانسه را ايفا ميكند. اين فيلم يكي از مشكلات جامعه فرانسه يعني دانشآموزان مدرسهها و مخصوصا حومهنشيناني كه فرزند خانوادههاي مهاجر (اغلب سياهپوست) هستند و در فرانسه بهدنيا آمدهاند را به نمايش ميكشد. چالش بين دانشآموزان و معلم درس فرانسهي آنها در طول يكسال تحصيلي در اين فيلم نشان داده ميشود. معلم جوان در تلاش براي پيدا كردن راهي براي تربيت و آموزش آنها است و در اين راه گاهي موفق ميشود و گاهي با شكست مواجه ميشود. تنشهايي كه بين معلم و دانشآموزان در ابتداي فيلم بهوجود ميآيد كمكم جاي خود را به صميميت و تعادل ميدهد. اما در پايان دوباره اين تعادل بههم ميخورد. با اينحال نميتوان گفت كه او شكست خورده يا حق را به دانشآموزان داد.<br />اين فيلم در سال 2008 برنده نخل طلايي جشنواره كن شد. با اينحال سرآشپز ديدن آن را فقط براي كساني كه به سينماي فرانسه علاقه دارند و كمي هم با زبان فرانسه آشنا هستند توصيه ميكند چون فيلم روند يكنواختي را كه تماما در يك مدرسه ميگذرد دنبال ميكند.piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-10801541632617460072009-09-18T23:11:00.006+04:302009-09-26T19:33:58.259+03:30مرثيهاي براي يك سبك وزن<span style="font-weight:bold;">معرفي نمايش</span><br />نام نمايش: مرثيهاي براي يك سبك وزن<br />نويسنده و كارگردان: ايوب آقاخاني<br />بازيگران: هدايت هاشمي، افشين هاشمي، نگار عابدي، خسرو احمدي<br />محل اجرا: سالن سايه، مجموعه تئاتر شهر<br />مدت اجرا: 45 دقيقه<br /> <a href="http://www.theater.ir/data/uploads/news/gallery/26513/973009-02Sep09010926pm.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" eight="190" alt=""src="http://www.theater.ir/data/uploads/news/gallery/26513/973009-02Sep09010926pm.jpg" border="0" /></a><br />نمایش مرثيهاي براي يك سبك وزن همانطور كه از نامش مشخص است مضمونی کمدی دارد. نمايش داستان مرد با ایمانی را تصویر میکند که سادگي و ايمان او در قرض دادن پول به يكي از همسايگانش برايش دردسر بزرگي بهوجود ميآورد و ....<br /><br />نمايش در شش بخش روايت ميشود،بخشهاي اول كمي خستهكننده است. اما رفتهرفته خنده به لب تماشاگر ميآيد. آقاخاني در اين نمايش با استفاده هوشمندانه از اسامي واقعي بازيگران و كنايههاي معنيدار آنها اشارهي صريحي به اوضاع سياسي كنوني دارد و البته همين خصوصيت باعث ميشود كه نمايش تاريخ مصرفدار باشد. در بروشور نمايش نوشته شده است: «هرگونه تشابه و تقارن آدمهاي نمايش با اشخاص حقيقي كاملا تصادفي است.» حالا قضاوت با تماشاگر است كه واقعا اين تشابه را تصادفي بداند يا نه !!<br /><br />بازيهاي خوب افشين هاشمي و هدايت هاشمي، طراحي ساده صحنه و لباسهاي همشكل بازيگران از نقاط قوت نمايش است و كمي ضعف داستان را تحت تأثير قرار ميدهد.piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-7144774828949889782009-09-05T00:09:00.003+04:302009-09-05T00:14:35.341+04:30خشکسالی و دروغ<strong>معرفي نمايش</strong><br />نام نمايش: خشکسالی و دروغ<br />نويسنده و كارگردان: <a href="http://www.yaghoubee.com/">محمد یعقوبی</a><br />بازيگران: مهدی پاکدل, آیدا کیخایی, علی سرابی, رویا دعوتی<br />محل اجرا: سالن چهارسو، مجموعه تئاتر شهر<br />مدت اجرا: 95 دقيقه<br /><a href="http://www.theater.ir/data/uploads/news/gallery/26259/957311-15Aug09102902am.jpg"><img style="MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; FLOAT: left; HEIGHT: 190px; CURSOR: hand" border="0" alt="" src="http://www.theater.ir/data/uploads/news/gallery/26259/957311-15Aug09102902am.jpg" eight="190" /></a><br /><span style="color:#663366;">"میان ریتا و چشمانم... تفنگی است<br />وآنکه ریتا را میشناسد، خم میشود<br />و برای خدایی که در آن چشمان عسلی است<br />نماز میگزارد!...<br />و من ریتا را بوسیدم<br />آنگاه که کوچک بود<br />و به یاد میآورم که چهسان به من درآویخت<br />و بازویم را زیباترین بافهی گیسو فروپوشاند<br />و من ریتا را به یاد میآورم<br />همانسان که گنجشکی برکهی خود را<br />آه... ریتا<br />میان ما یک میلیون گنجشک و تصویر است<br />و وعدههای فراوانی<strong> </strong></span><a href="http://mahisiahkuchulu.blogspot.com/2009/08/blog-post_2192.html"><span style="color:#663366;"><strong>....</strong></span></a><span style="color:#663366;"><strong>"</strong><br /><br /></span>"نمايش خشكسالي و دروغ به رابطه چند شخصيت ميپردازد و زوج جواني كه قبل و بعد از جدايي رابطه آنها را شاهد هستيم. نمايش خيلي ساده و بدون هيچ پيچيدگي كه ويژه كارهاي يعقوبي است تا پايان به خوبي نمايش را پيش ميبرد. شخصيتها خوب تحليل شدهاند و رابطه آنها براي ما قابل درك است. يكي از ويژگيهای نمايش دكور بسيار خلاقانه نمايش است كه به شكل كامل در خدمت نمايش است. بازهاي روان و بخصوص علي سرابي و آيدا كيخايي كه به خوبي توانستهاند نقش را درك كنند. صحنهاي كه زن (آيدا كيخايي ) حرف ميزند و مرد (علي سرابي) در آرامش با انگشتانش بازي ميكند نوع تضاد دو شخصيت را بدون هيچ فرياد و بازي عصبي تجسم ميبخشد و اين نشان از درك درست بازيگر از شخصيتها و هدايت صحيح كارگردان است. موسيقي در نمايش به شكل كامل در خدمت كار است. یكي از ويژگيهاي خاص اين نمايش استفاده از نوعي شيوه تكرار در موقعيت و گفتگو اشخاص است كه در صحنههاي اوليه و پاياني نمايش به كار ميرود. يك نگاه بسيار خلاقانه و ويژه كه ميتوانست بهتر از اين در كليت كار تكرار شود. در چند صحنه حرفها و حركات شخصيتها براي چند بار تكرار ميشود. نوعي تاكيد و شيوهاي جسورانه كه ما را از همه شكل و شيوههاي مرسوم اجرايي دور مي كند." <strong><span style="color:#330033;">(</span></strong><a href="http://sheheram.blogfa.com/post-181.aspx"><strong><span style="color:#330033;">+</span></strong></a><strong><span style="color:#330033;">)</span></strong>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-15930759880404098202009-08-30T11:19:00.001+04:302009-08-30T11:21:33.321+04:30Paris<strong>معرفي فيلم</strong><br />نام فيلم: پاريس / <a href="http://www.imdb.com/title/tt0869994/">Paris</a>/2008<br />كارگردان: سدريک کلاپيش<br />بازيگران: جوليت بينوش، رومن دوريس، فابريک لوچينی<br /><a href="http://www.bam.org/viewdocument.aspx?did=3203"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://www.bam.org/viewdocument.aspx?did=3203" border="0" eight="190" /></a><br /><br />«پير» جواني است كه در مولن روژ ميرقصيده اما حالا به دليل مشكل قلبي در انتظار عمل تعويض قلب و يا مرگ است. «اليز» خواهر او كه سه فرزند دارد پس از شنيدن اين خبر همراه فرزندانش به آپارتمان برادرش ميآيد تا روزهاي آخر زندگي او را تغيير دهد. اليز در بازار ميوه نزديك آپارتمان برادرش با مرد ميوهفروشي آشنا ميشود كه از همسرش جدا شده اما همچنان با او كار ميكند. پير از بالكن آپارتمانش شهر را نگاه ميكند و از دختري در آپارتمان مقابل خوشش ميآيد. از طرفي استاد ميانسال دختر در دانشگاه هم او را دوست دارد، اما دختر دل به جوان ديگري داده است.<br />فيلم پاريس، بيشتر از آنكه در مورد شهر پاريس باشد، به پاريسيها ميپردازد و هركدام از شخصيتهايش قصه جداگانهاي دارند كه گهگاه و به دليلي با هم برخورد دارند. بازي خوب بينوش و دوريس كه در دو فيلم قبلي كارگردان با نام آپارتمان اسپانيايي و عروسكهاي روسي هم ايفاي نقش كرده بود از نقاط قوت فيلم است. با اينحال فيلم كمي خستهكننده است.<br /><br /><a href="http://jahed.malakut.ir/archives/2008/09/post_133.html"><span style="color:#663366;"><strong>پاريس هزار چهره (پرويز جاهد)</strong></span></a>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-53535753309584320612009-08-21T21:21:00.003+04:302009-08-21T21:28:12.270+04:30Two Lovers<strong>معرفي فيلم</strong><br />نام فيلم:دو معشوق (عاشق)/<a href="http://www.imdb.com/title/tt1103275/">Two Lovers</a>/2008<br />كارگردان: جیمز گری<br />بازيگران: واکین فونیکس, گوئنت پالترو, وینیسا شا<br /><a href="http://screencrave.com/wp-content/uploads/2009/06/TwoLoversALP6-29-09.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://screencrave.com/wp-content/uploads/2009/06/TwoLoversALP6-29-09.jpg" border="0" eight="190" /></a><br />ابتدای فیلم با صحنه خودکشی ناموفق لئونارد آغاز میشود. او که جوان سی و چندسالهای است پس از جدایی از نامزدش چندین بار تلاش کرده که خودش را بکشد و حالا با پدر و مادرش در یک آپارتمان زندگی میکند. در همین دوران دو زن وارد زندگیش میشوند, "ساندرا" که دختر شریک کاری پدر لئونارد است و دختری معقول به نظر میرسد، لئونارد را دوست دارد و قصد دارد از او حمایت کند. او همانند لئونارد یهودی و ساکن یکی از محلههای یهودی نشین نیویورک است. دیگری "میشل" همسایه جدید آپارتمان آنهاست که معشوق مردی متأهل است و در انتظار این که آن مرد از همسرش جدا شود. لئونارد عاشق میشل است ولی میشل عاشق مرد دیگری است. تردید لئونارد در انتخاب یکی از این دو زن راه زندگیش را مشخص میکند, زندگی با ساندرا روند طبیعی و منطقی خواهد داشت و عشق به میشل پر از خطر است. بعد از جدایی میشل از مرد لئونارد تصمیم خود را میگیرد اما ...<br />بازی خوب واکین فونیکس مثل همیشه یکی از نقاط قوت این فیلم است.<br />اما سرآشپز بعد از دیدن این فیلم هنوز نمیداند آنچه "شادی" مینامند در داشتن کسی است که عاشقانه دوستش داری یا در بودن کسی که عاشقانه دوستت دارد!!<br /><br /><a href="http://emshabtv.blogspot.com/2009/02/two-lovers.html"><strong>سرگردان بین دو معشوق (بهنام ناطقی)</strong></a>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-38454291073565046432009-07-25T09:37:00.002+04:302009-07-25T09:41:10.365+04:30تهران انار ندارد<strong>معرفي فيلم</strong><br />نام فيلم: تهران انار ندارد<br />كارگردان: مسعود بخشي<br />راويان: نصرتا... كريمي، مسعود بخشي<br /><a href="http://ww2.roozonline.info/archives/images/anar2.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://ww2.roozonline.info/archives/images/anar2.jpg" border="0" eight="190" /></a><br />مستند «تهران انار ندارد» پس از حدود دو سال و نمايش در جشنوارههاي خارجي در ايران هم اجازه نمايش گرفت و از اوايل تيرماه در سينما سپيده و بعدتر در سينما آزادي اكران شده است.<br />اين مستند نسبتا طولاني (حدود يكساعت) روايتي طنزگونه از تاريخ صدساله تهران است. راوي طهران قديم، نصرت كريمي است كه صداي گيراي او روي تصويرهاي قديمي مونتاژ شده از تهران زمان قاجاريه و پهلوي به فيلم جذابيت ميدهد. بخشهاي مربوط به تهران فعلي را هم خود بخشي روايت ميكند.<br />فيلم، مستندي است چند لايه و از زاويههاي مختلف به شهر تهران و مشكلات آن نگاه ميكند و به هركدام فقط اشارهاي كوتاه دارد. ترافيك، آلودگي هوا، برجسازي، بازار، مهاجرت به پايتخت، موتورسوارها و ... موضوع بعضي از قسمتهاي فيلم است كه با نگاه انتقادي به آنها و در قالب طنز بيان ميشود.<br />سرآشپز هم با كارگردان در مورد شباهت تماشاي اين فيلم با تماشاي «شهرفرنگ» موافق است (هرچند كه داستان يك قران دادن براي تماشاي شهر فرنگ را از مادرش شنيده است). تهران انار ندارد، مستند جالبي است و اگر كمي از تكرار بعضي تصاوير كم ميشد، اواخرش هم خستهكننده نبود.<br /><br /><a href="http://abdee-kalantari.blogspot.com/2009/06/blog-post_590.html"><span style="color:#663366;"><strong>تهران انار ندارد (دويچه وله)</strong></span></a><strong><br /></strong><br /><a href="http://www.hamavaz.com/article12824.html"><strong><span style="color:#663366;">تهران انار ندارد را خيلي جدي نگيريد</span></strong></a>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-75758514466770231412009-07-12T09:59:00.000+04:302009-07-12T10:00:52.109+04:30اهل قبور<strong>معرفي نمايش</strong><br />نام نمايش: اهل قبور<br /><a href="http://www.theater.ir/data/uploads/news/gallery/25718/8815Aks.Naser-04Jul09101135am.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" eight="190" alt=""src="http://www.theater.ir/data/uploads/news/gallery/25718/8815Aks.Naser-04Jul09101135am.jpg " border="0" /></a><br /><br />نويسنده و كارگردان: حسين كياني<br />بازيگران: فريده سپاه منصور، الهام پاوه نژاد، سيامك صفري، شهرام حقيقت دوست، اميررضا دلاوري، رويا ميرعلمي و ...<br />«اهل قبور» هم مانند كار قبلي كياني – بيداريخانه نسوان - در زمان معاصر اتفاق ميافتد، شايد خيلي نزديكتر به زمان حال و حكايت مردماني از طبقه متوسط و پايين جامعه است كه به احترام، اجبار يا اطاعت از بزرگ خانواده (معمار هاني) راه امرار معاش را به اشتباه انتخاب كردهاند و حالا براي پايمال نشدن حقوق و زحمتشان بيهوده دست و پا ميزنند.<br />طنز تلخ نمايش، بازي روان بازيگران (و گهگاه تپقهايشان) لبخند به لب تماشاگر ميآورد و البته تماشاگران خوشحالتر را به قهقهه مياندازد. صرفنظر از پايان نامناسب و كمي هم طولاني بودن نمايش، سرآشپز پيشنهاد ميكند اگر بعد از هفتهها مرور اخبار سياسي دلتان ميخواهد كمي لبخند بزنيد و به يادتان بيايد كه روزگاري اين شهر تئاتر شهري داشت كه عصرهاي تابستان و غروبهاي زمستان را در آن سر ميكرديد به ديدن اين نمايش در چهارسو برويد.<br />اگر به زندگي عادي خود برگشتهايد به ديدن آن برويد، اگر هم مثل سرآشپز هنوز دست و دلتان به هيچ كار نميرود باز هم آن را ببينيد و پيش از ديدن نمايش ديگراني را كه روال عادي زندگي را از سر گرفتهاند تماشا كنيد.piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-50385952527239456272009-03-13T14:36:00.001+03:302009-03-13T14:38:41.013+03:30كوكوي كبوتران حرم<strong>معرفي نمايش</strong><br /><br />نام نمايش: كوكوي كبوتران حرم<br />نويسنده و كارگردان: عليرضا نادري<br />بازيگران: افسانه ماهيان، بهناز جعفري، ناهيد مسلمي، پريسا مقتدي، شهره سلطاني، نوشين حسنزاده، نسيم ادبي، سهيلا صالحي، پونه عبدالكريمزاده، شبنم مقدمي، ژاله صامتي و فهيمه امنزاده<br /><a href="http://baadbaadak.persiangig.ir/54upzs.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://baadbaadak.persiangig.ir/54upzs.jpg" border="0" eight="190" /></a><br /><br /><br /><span style="color:#663366;">«ما پسران اين سرزمين چون نسيم آمديم و چون باد ميرويم .... اما دختران اين سرزمين آمدند، رنج بردند، گريستند و مردند ! »</span><br />از متن بروشور نمايش<br /><br />"کوکوی کبوتران حرم" داستان سفر چند زن به مشهد است كه با يكي از تورهاي زيارتي زنانه آمده و در يكي از زائرسراها اقامت كردهاند. 12 زن كه هركدام مشكلات خود را دارند و به حرم امام رضا پناه آوردهاند.<br />نمايش در سالن چهارسو اجرا ميشود و طراحي صحنه از ابتداي ورود تماشاگر را متعجب ميكند. يك شيشه تماشاگران را از بازيگران جدا كرده و روي هر صندلي براي گوش كردن هدفون گذاشته بودند. در واقع شما نمايش را از شيشه پنجره طبقه پنجم زائرسرا نگاه ميكنيد. شيشه اين پنجره نشان ميدهد كه مردان براي ورود به دنياي زنانه هميشه با مانع مواجهند و ايده بسيار جالب هدفون هم همين مخفيانه گوش كردن به حرفهاي زنانه بود، زنهايي كه 9 نفر آنها با هم فاميل بودند. بازي خوب بازيگران، مخصوصا شبنم مقدمي، بهناز جعفري و افسانه ماهيان يكي ديگر از جذابيتهاي نمايش بود. يكي از مشكلاتي كه نمايش داشت، تعدد بازيگران و قصههاي آنها بود كه باعث ميشد فقط گوشهاي از آن طرح شود و تماشاگر همچنان كنجكاو جزئيات بيشتر بماند.<br /><br />سرآشپز به لطف دو دوست موفق به ديدن اين نمايش خوب شد كه انگار آخرين فعاليت فرهنگي- هنريش در سال 87 بود. به اميد ديدن نمايشهاي بهتر در سال جديد.<br /><br /><a href="http://hayat.ir/?page=showbody_news&row_id=41809"><span style="color:#330033;"><strong>کوکوی کبوتران حرم ،پرواز کبوترانی عاشق بربام تئاتر ایران</strong></span></a><span style="color:#330033;"><strong><br /></strong></span><a href="http://www.theater.ir/article.aspx?id=18187"><span style="color:#330033;"><strong>نگاهي به نمايش"کوکوي کبوتران حرم"</strong></span></a><span style="color:#330033;"><strong><br /></strong></span>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-68478363873840402862009-03-03T10:06:00.002+03:302009-03-03T12:33:04.031+03:30Il y a longtemps que je t'aime / 5x2<strong>معرفي دو فيلم</strong><br />نام فيلم: خيلي وقت است كه دوستت دارم / <a href="http://www.imdb.com/title/tt1068649/">Il y a longtemps que je t'aime</a>/2008<br />كارگردان: فيليپ كلودل<br />بازيگران: كريستين اسكات توماس، السا زيلبراشتاين<br /> <a href="http://www.aviscine.com/images/wallpapers/15000/15972_il_y_a_longtemps_que_je_taime___18893397il_y_a_longtemps_que_je_t_aime.jpg "><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" eight="190" alt=""src="http://www.aviscine.com/images/wallpapers/15000/15972_il_y_a_longtemps_que_je_taime___18893397il_y_a_longtemps_que_je_t_aime.jpg " border="0" /></a><br />جوليت 15 سال به دليل قتل فرزندش در زندان بوده و پس از آزادي با خواهر كوچكترش، لئا مواجه ميشود. لئا استاد دانشگاه است، ازدواج كرده و دو دختر را به فرزندخواندگي قبول كرده و زندگي خوبي دارد. او سعي ميكند كه جوليت سرد و تلخ را به زندگي عادي بازگرداند و ....<br />فيلم با مشخصههاي معمول فيلمهاي فرانسوي كمي كند، اما عميق و تأثيرگذار است و جايزه بهترين فيلم غيرانگليسي بفتاي 2009 را از آن خود كرده است.<br /><br />نام فيلم: <a href="http://www.imdb.com/title/tt0354356/">5x2/</a>2004<br />كارگردان: فرانسوا اوزون<br />بازيگران: والريا بروني تدسچي، استفان فريس<br /><br /><a href="http://img2.timeinc.net/ew/dynamic/imgs/050608/134024__5x2_l.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://img2.timeinc.net/ew/dynamic/imgs/050608/134024__5x2_l.jpg" border="0" eight="190" /></a><br />فيلم از آخرين صحنه زندگي مشترك يك زوج شروع ميشود و در 5 مرحله به عقب باز ميگردد تا آشنايي اين زوج. در هر مرحله مهمترين اتفاقات در زندگي آن دو را بدون شاخ و برگ اضافه نمايش ميدهد. طلاق، ميهماني، تولد كودك، مراسم ازدواج و شروع رابطه. فيلم هرچه به عقبتر برميگردد سؤلهاي ذهن تماشاگر را پاسخ ميدهد تا جايي كه در انتها بيننده مطمئن ميشود كه جدايي بهترين راه براي اين زوج بوده است. بعضي خراشها، دلشكستگيها و فروريخته شدن ديوارهاي اعتماد هست كه جايي ته ذهن ميمانند و ترميم نميشود يا سرآشپز اينطور فكر ميكند. فيلم در ظاهر مرد را مقصرتر به تصوير ميكشد، اگر كمي به دلايل و احساسات او هم ميپرداخت، قضاوت تماشاگر عادلانهتر ميشد.<br /><br /><a href="http://www.pendar.net/main1.asp?a_id=6634"><span style="color:#663366;"><strong>حالا ديگر پايان رابطه است – پندار</strong></span></a><br />فیلم از آخرین صحنهی زندگی مشترک زن و مرد یعنی طلاق شروع میشود و بعد با فلشبکهایی که بیننده را هیچ اذیت نمیکند به عقب برمیگردد ...<br /><a href="http://www.neema.blogfa.com/post-151.aspx"><strong><span style="color:#663366;">فیلم 5x2-سينما پاراديزو</span></strong></a><br />در فیلم نشان میدهد که رویدادهای مختلف و حتی گاه جزئیات کوچک در زندگی مشترک تا چه حد میتواند تاثیر گذار باشد...piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-17445321134396670252009-02-17T14:46:00.009+03:302009-02-18T14:05:02.237+03:30چهارسالگی پیازداغ<a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="http://1.bp.blogspot.com/_ZXD1MkPPrDY/SZu_jApLilI/AAAAAAAAAG4/5aJRkEICsLg/s1600-h/3.jpg"><img style="margin: 0pt 10px 10px 0pt; float: left; cursor: pointer; width: 77px; height: 297px;" src="http://1.bp.blogspot.com/_ZXD1MkPPrDY/SZu_jApLilI/AAAAAAAAAG4/5aJRkEICsLg/s320/3.jpg" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5304043594347940434" border="0" /></a><span style="font-weight: bold; font-style: italic;"><br />چهار سال</span> گذشته از وقتی که قرار شد یه وبلاگِ گروهی داشته باشیم. چهار نفر بودیم اول، که خب وقتی شروع کردیم فقط شده بودیم سهتا. – <a href="http://piaazdagh.blogspot.com/2005_02_01_archive.html#110881167570722367">داستانِ افتتاحیه اینجا هست</a> - اولش قرار نبود پیازداغ این شکلی باشه که الان هست! اما خب یه مدت که بعد از افتتاح داشت خاک میخورد یکی از سرآشپزها همه رو غافلگیر کرد و از فیلم نوشت و .. بعدش از تئاترها و کنسرتهایی که رفتیم گفتیم ... گاهی حوصله نمیکردیم و خیلیهاش هم ننوشتیم.. اما خب پیازداغ، برای خودمون دستِ کم آرشیو روزهاییه که کنار هم بودیم و وقتایی که مثلِ امروز ورقش میزنیم، کلی یاد ایام میشیم ...<br />...<br />بیشتر حرفها رو آشپز بزرگتر گفته خیلی چیزی نمی مونه که اضافه بشه جز اینکه یک آرشیو خوب داریم و خاطراتی که پشت این فیلم دیدنها هست.<span style="font-weight: bold;">تولدش مبارک</span>.<br />...<br />خب این هم بلاخره بعد از چهار سال یه پستِ دسته جمعی بوده که هر سه سر آشپز در اون شریک بودن. یکیشون زحمت عکس رو کشیده و اون دوتای دیگه یاد ایامهاشون و نوشتن ...Mhttp://www.blogger.com/profile/07356823225894922489noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-74988798086979306562009-02-14T17:03:00.008+03:302009-02-16T18:12:27.345+03:30شكار روباه<strong>معرفي نمايش</strong><br />نام نمايش: شكار روباه<br />نويسنده و كارگردان: علي رفيعي<br />بازيگران: سيامك صفري، ستاره اسكندري، هومن برقنورد، سهيلا رضوي، علي سليماني، پانتهآ بهرام، افشين هاشمي و ...<br /><a href="http://www.theater.ir/photos/shekkkarr%20(4).jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" eight="190" alt=""src="http://www.theater.ir/photos/shekkkarr%20(4).jpg" border="0" /></a><br />نمايش درباره زندگي آغامحمدخان قاجار است، از وقتي كه خاندان زند او را عقيم ميكنند و او تبديل ميشود به موجودي ظالم و پر از كينه. عمه آغا محمدخان كه عروس خاندان زند است او را تشويق ميكند كه انتقام قوم قاجار را از زنديان بگيرد و سلطنت تشكيل دهد. برادركشي شروع ميشود و ...<br />اگر كتاب «خواجهي تاجدار» را خواندهايد، در تمام طول نمايش همان كتاب برايتان مرور ميشود. تاريخ نه چندان دور ايران كه علي رفيعي با تيزهوشي روايت جذابي از آن را به صحنه كشيده است. نمايش شكار روباه دو ساعت و نيم و بدون استراحت اجرا ميشود، اما تماشاگر بدون خستگي از ابتدا تا پايان حوادث را دنبال ميكند.<br />سبك متفاوت روايت نمايش، طراحي صحنه و لباس، نوع خاص گفتار در نمايش و بازيهاي قوي گروه يك داستان تاريخي را قابل باور و دوست داشتني كرده است. تاريخي كه هر كدام از تماشاگران در طول نمايش بارها به خود خواهند گفت چهقدر تكرار ميشود و هربار فراموش ميشود.<br /><br /><a href="http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=78966"><strong><span style="color:#663366;">تويي كه شكار ميشوي</span></strong></a>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-36530518309247037102009-02-14T15:42:00.011+03:302009-02-24T23:41:47.049+03:30The Reader<a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="http://4.bp.blogspot.com/_ZXD1MkPPrDY/SZa1rvdN9UI/AAAAAAAAAGo/6tk3BPo2ats/s1600-h/The+reader.jpg"><img style="margin: 0pt 10px 10px 0pt; float: left; cursor: pointer; width: 300px; height: 200px;" src="http://4.bp.blogspot.com/_ZXD1MkPPrDY/SZa1rvdN9UI/AAAAAAAAAGo/6tk3BPo2ats/s320/The+reader.jpg" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5302625374353356098" border="0" /></a><span style="font-weight: bold;">معرفي فيلم</span><br />نام<span> فيلم</span>: کتابخوان<a href="http://www.imdb.com/title/tt0976051/">/ The Reader/2008</a><br />كارگردان: استفان دالدری<br />بازيگران:کیت وینسلت، رالف فاینس، دیوید کراس<br /><br />فیلم کتابخوان فیلمیست چالش برانگیز درباره عشقِ نوجوانی دبیرستانی و زنی جوان – کیت وینسلت- که به هیچ قیمتی حاضر به فاش کردن رازِ شخصی خود نیست... بعد از مدتی رابطهی آنها ناگهان تمام میشود و سالها بعد، پس از جنگ جهانی دوم، زن جوان که متهم به انجام جنایت جنگی است در حال محاکمه است و نوجوان که اکنون دانشجوی رشتهی حقوق است در دادگاه با هم روبرو میشوند و ...<br /><br />این فیلم در ۵ رشته نامزد دریافت جایزه اسکار شده است.<br /><br />سرآشپز، فیلم بیمار انگلیسی را دوست داشت. رالف فاینس کتابخوان هم کمی شبیه رالف فاینس بیمار انگلیسیست ..<br />سرآشپزاین روزها اشکش دم مشکاشِ انگار! وقتی رالف فاینس شروع به خواندن کتابها و ضبط صدای خودش کرد ... خب اشکها بیاختیار سرازیر شدند.<br />***<br />فيلم كتابخوان بر اساس رماني از «برنهارد شلينگ» كه در ايران با نام «برايم كتاب بخوان» ترجمه شده ساخته شده است. كارگردان در به تصوير كشيدن آنچه نويسنده در كتاب نوشته است بسيار موفق بوده و فيلم هم مانند كتاب بسيار تأثيرگذار است.Mhttp://www.blogger.com/profile/07356823225894922489noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-29908114153714030762009-01-16T14:01:00.004+03:302009-01-16T15:11:08.408+03:30Revolutionary Road / Changeling<strong>معرفي دو فيلم</strong><br />نام فيلم: راه انقلابي / <a href="http://www.imdb.com/title/tt0959337/">Revolutionary Road</a>/2008<br />كارگردان: سام مندس<br />بازيگران: كيت وينسلت، لئوناردو ديكاپريو<br /><a href="http://weblogs.variety.com/photos/uncategorized/2008/08/16/revolutionaryroad_l.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://weblogs.variety.com/photos/uncategorized/2008/08/16/revolutionaryroad_l.jpg" border="0" eight="190" /></a> فيلم بر اساس رماني به همين نام ساخته شده و داستان زندگي زوج جواني (فرانك و آوريل) را، بيان ميكند كه در اواسط دهه 50 ميلادي در حومه يكي از شهرهاي آمريكا با دو فرزندشان زندگي ميكنند. فرانك در يك اداره شغل كسلكنندهاي با درآمد نسبتا خوب دارد و آوريل زن خانهداري است كه هنوز در حسرت و آرزوي اينكه روزي هنرپيشه خوبي شود. آنها براي تغيير وضعيت يكنواخت زندگي خود تصميم ميگيرند براي زندگي به پاريس بروند. اما به فرانك پيشنهاد كاري بهتري ميشود و آوريل ....<br />راه انقلابي را بايد ديد و بحرانهاي يك ازدواج نامناسب را حس كرد. آدمهايي كه در تله زندگي افتادهاند و ميترسند از تغيير و بين اميد و نااميدي تاب ميخورند.<br />كيت وينسلت براي بازي در اين فيلم برنده جايزه بهترين بازيگر نقش اول زن در گلدن گلوب شد. سالها از زمان فيلم پر سر و صداي تايتانيك گذشته و به نظر ميرسد حالا آنچه وينسلت را متمايز ساخته، جذابيتهاي ظاهري 11 سال پيشش نيست، بازي خوبي است كه از خود نشان ميدهد.<br /><br />نام فيلم: بچه اشتباهي / <a href="http://www.imdb.com/title/tt0824747/synopsis">Changeling</a>/2008<br />كارگردان: كلينت ايستوود<br />بازيگران: آنجلينا جولي، گاتلين گريفيث، جيسون باتلر هارنر، جان مالكوويچ<br /><a href="http://somecamerunning.typepad.com/photos/uncategorized/2008/05/20/changeling.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://somecamerunning.typepad.com/photos/uncategorized/2008/05/20/changeling.jpg" border="0" eight="190" /></a> كلينت ايستوود، اين فيلم را براساس وقايع سال 1920 لوس آنجلس ساخته است. زني (كريستين) كه در مخابرات شهر كار ميكند همراه فرزندش زندگي آرامي دارند تا اينكه پسرش ناپديد ميشود. پس از چندين ماه پليس شهر پسرش را به او برميگرداند اما آن پسر، فرزندش نيست. كريستين اين موضوع را به پليس ميگويد اما آنها او را به رواني بودن متهم ميكنند و ...<br />فيلم بچه اشتباهي طولاني است، حدود دو ساعت و ربع و با اينكه فضاها از نظر تاريخي بسيار به واقعيت نزديك است اما بازي آنجلينا جولي كمي تصنعني است. به نظر ميآيد زيبايي غيرطبيعي چهره او اينبار به موفقيتش كمك نكرده است يا سرآشپز اينطور گمان ميكند.<br /><br /><a href="http://1pezeshk.com/archives/2008/12/changeling.html"><strong>بچه اشتباهی</strong></a>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-88995243566645825752009-01-09T18:52:00.004+03:302009-01-09T18:59:17.373+03:30The Visitor - Ensemble, c'est tout<strong>معرفي دو فيلم</strong><br />نام فيلم: مهمان / <a href="http://www.imdb.com/title/tt0857191/">The Visitor</a>/ 2007<br />كارگردان: توماس مك كارتي<br />بازيگران: ريچارد جنكينز، هائز سليمان، هيام عباس<br /><a href="http://douggeivett.files.wordpress.com/2008/07/the-visitor1.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 188px; CURSOR: hand; HEIGHT: 180px" alt="" src="http://douggeivett.files.wordpress.com/2008/07/the-visitor1.jpg" border="0" eight="190" /></a><br />فيلم درباره استاد دانشگاهي است كه همسرش را از دست داده و تنها پسرش نيز در لندن زندگي ميكند. او زندگي بيهودهاي را دنبال ميكند تا اينكه براي شركت در كنفرانسي به نيويورك سفر ميكند و در آپارتمانش به زوج مهاجري بر ميخورد. پسر جوان اهل سوريه است و دوست دخترش اهل سنگال. پسر طبل ميزند و والتر (استاد دانشگاه) پس از مدتها ميفهمد كه نواختن طبل را به نواختن پيانو كه در آن هيچ استعدادي ندارد ترجيح ميدهد و زندگيش رنگ جديدي ميگيرد. اما اداره مهاجرت، تارك (پسر سوري) كه اجازه اقامت در آمريكا ندارد دستگير ميكند و والتر كه حالا درگير اين ماجرا شده، با مادر تارك آشنا ميشود. پايان فيلم اگرچه شاد نيست اما زيبا و واقعي است.<br /><br /><a href="http://www.cinemaema.com/NewsArticle5783.html">این فیلم آرام را در شبهای وحشتناک بمباران غزه ببینید (امير قادري):</a>آدم وقتی میفهمد آرمانشهر اغلب مردها و زنهای دنیا، حتی اگر خودشان ندانند!، یکی است: نشستن پشت یک میز شام، در شرایطی که بتوانند در کمال صداقت به چشمهای هم نگاه کنند و حرفی برای گفتن داشته باشند ...<br /><br />نام فيلم: باهم، فقط همين /(<a href="http://www.imdb.com/title/tt0792965/">ensemble, c'est tout (Hunting & Gathering</a>/ 2007<br />كارگردان: كلود بري<br />بازيگران: اودري تاتو، یوم کانه، لوران استوکر، فرانسواز برتن<br /><a href="http://www.ifp.cz/IMG/Ensemble_c_est_tout_640x480.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://www.ifp.cz/IMG/Ensemble_c_est_tout_640x480.jpg" border="0" eight="190" /></a><br />كامیل که شغلی به عنوان نظافتچی پیدا کرده، در طبقه زیر شیروانی آپارتمانی بزرگ زندگی می کند. یک شب با یکی از ساکنان آنجا به اسم فیلبرت آشنا می شود. به زودی رابطه ای دوستانه میان آن دو شکل می گیرد و فیلبرت بعد از بیماری کامیل از او می خواهد تا در آپارتمان وی زندگی کند. اما فیلبرت با فرانک نیز همخانه است و به نظر می رسد فرانک از این اتفاق چندان خوشحال نیست<a href="http://www.roozonline.com/archives/2008/06/post_7909.php">...</a><br />فيلم بر اساس رمان «آنا گاوالدا» نويسنده فرانسوي ساخته شده است. در ايران از اين نويسنده مجموعه داستان «دلم ميخواست كسي جايي منتظرم باشد» ترجمه شده است. سرآشپز اين كتاب را از آشپز غيرفعال اين وبلاگ هديه گرفته و بيش از آنچه فكر ميكرد از خواندنش لذت برد. اگر اين فيلم را هم نديديد، كتاب را بخوانيد.piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-82388209787653533222009-01-02T23:51:00.001+03:302009-01-02T23:56:18.911+03:30مانيفست چو<strong>معرفي نمايش</strong><br />نام نمايش: مانيفست چو<br />نويسنده و كارگردان: محمد رحمانيان<br />بازيگران: مهتاب نصيرپور، اشكان خطيبي، ترانه عليدوستي، افشين هاشمي، سيما تيرانداز، هومن برقنورد و زندهياد احمد آقالو<br /><a href="http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2008/12/415501_orig.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 263px; CURSOR: hand; HEIGHT: 190px" alt="" src="http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2008/12/415501_orig.jpg" border="0" eight="190" /></a><br />چو، یک مهاجر كرهاي بود که سیزده سال از عمرش را در آمریکا همراه با خانوادهاش زندگی کرد. دانشجوی 23 ساله ساکت و آرام سال آخر رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه ویرجینیا که در سال 2007 در همان دانشگاه 32 نفر را كشت و دست آخر خودكشي كرد. او قبل از شروع اين كشتار از خودش فيلم گرفت و شرح اتفاقاتي كه او را به آنجا رسانده بود را ضبط كرده و با پست براي شبكه ان بي سي فرستاد. مانيفست چو، اين داستان را به زبان انگليسي روايت ميكند.<br /><br />ترانه عليدوستي، مثل هميشه روان بازي كرد، حتي در ابتداي نمايش كه اسلحه بهدست گرفته بود و با خشونت تماشاگران را به سكوت و نشستن ميخواند. اشكان خطيبي هم بيگمان يكي از بهترينهاي صحنه بود به خصوص وقتي گيتار به دست ميگرفت و ميخواند. افشين هاشمي مثل هميشهاش بود. از هومن برقنورد انتظار زيادي نميتوان داشت، اما مهتاب نصيرپور و سيما تيرانداز آنچه كه بايد، نبودند كه اين ضعف احتمالا بهخاطر نداشتن تسلط كافي روي زبان انگليسي آنها بهوجود آمده بود. در طول نمايش حواس تماشاگر متمركز روي گفتگوها و فهميدن آنهاست و ناخودآگاه توجه روي بقيه عوامل مانند دكور، موسيقي، نور و لباس كمرنگ ميشود.<br /><br />شكي نيست همانطور كه خود كارگردان در جايي گفته، مخاطب نمايشهايش قشر روشنفكر اين جامعه است و اين قشر هم مشكلي با فهميدن زبان انگليسي ندارد و هرشب هم اشتياق همين گروه باعث ميشود كه ديگر در سالن چهارسو هوا براي نفس كشيدن نباشد. اما باز هم سرآشپز دلش ميخواهد بگويد: چرا آقاي رحمانيان، چرا؟piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-83072580041230779872008-12-22T13:04:00.003+03:302008-12-22T13:10:12.289+03:30Heroes<a href="http://www.heroesfanatic.com/wp-content/uploads/2008/04/heroes-nbc-2.jpg"><img style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 258px; CURSOR: hand; HEIGHT: 293px" alt="" src="http://www.heroesfanatic.com/wp-content/uploads/2008/04/heroes-nbc-2.jpg" border="0" /></a> <strong>معرفي سريال</strong><br />نام سريال: قهرمانان/ <a href="http://www.imdb.com/title/tt0813715/">Heroes</a> / 2006<br /><br />سرآشپز از روزشماري براي شروع فصل جديد سريال لاست خسته شده و اين روزها شروع كرده است به ديدن سريال «قهرمانان». «قهرمانان» از سال 2006 در آمريكا شروع به پخش شده و در حال حاضر فصل سوم آن پخش ميشود. اين سريال قصه آدمهايي است كه هركدام توانايي خاصي دارند و با هم آشنا ميشوند. سريال قهرمانان با اينكه تخيلي است اما جذاب است و بيننده را دنبال خود ميكشد و البته زيرنويس فارسي اين آقاي ع.ف جاويد عزيز هم سرآشپز را وسوسه كرد كه تمام فصل اول را بدون هيچ عذاب وجداني با زيرنويس فارسي دنبال كند.<br />اما «قهرمانان» مثل «لاست» ذهن را درگير خود نميكند. تئوريپردازي برايش مفهوم خاصي ندارد. بيننده نميتواند شخصيت خودش را با يكي از اين قهرمانها جايگزين كند و قهرمانهاي اين داستان با اينكه هركدام توانايي خارقالعاده دارند اما مانند شخصيتهاي سريال لاست باهوش نيستند. با اينحال سرآشپز دلش ميخواست مثل اين «آفيسر پاركمن» فكر بقيه را بخواند، مثل «ايدن» به همه القا كند كه همانكاري كه او ميخواهد را بكنند، مثل «نيتن» پرواز كند و اصلا مثل «پيتر پيترلي» تواناييهاي همه را جذب كند.piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-10939149.post-18676411427858834152008-12-04T19:23:00.009+03:302008-12-05T17:01:51.059+03:30سير روز در شب<a href="http://4.bp.blogspot.com/_ZXD1MkPPrDY/STkqz33Jt-I/AAAAAAAAAFQ/qYneM4P-2F0/s1600-h/sairerrozedarshab%20(13).jpg"><img id="BLOGGER_PHOTO_ID_5276295509098215394" style="FLOAT: left; MARGIN: 0px 10px 10px 0px; WIDTH: 272px; CURSOR: hand; HEIGHT: 193px" alt="" src="http://4.bp.blogspot.com/_ZXD1MkPPrDY/STkqz33Jt-I/AAAAAAAAAFQ/qYneM4P-2F0/s320/sairerrozedarshab%2520(13).jpg" border="0" /></a><br /><strong>معرفي نمايش</strong><br /><br />نام نمايش: سير روز در شب<br />نويسنده: يوجين اونيل<br />كارگردان: اكبر زنجانپور<br />بازيگران: گلچهره سجاديه، اكبر زنجانپور، سامان دارابي، علي تاجمير، فرناز جهانسوز<br /><a href="http://www.theater.ir/show.aspx?img=sairerrozedarshab%20(13).jpg"></a><br /><br /><br />نمايشنامه «سير روز در شب» در شمار بهترين و عميقترين آثار اونيل شناخته شده است. اين اثر دو جنبه دارد. يكي اينكه تصويري است از زندگي خود و خانوادهي او، زندگي چهار انسان شكستخوردهي گرفتار مضمحل و نااميد. ديگر اينكه قدرت اونيل در نشان دادن چهرهي تلخ فرجام و غم فرسودهي زندگي در آن بيش از هر اثر ديگرش جلوه ميكند. (از متن بروشور نمايش)<br /><br />سير روز در شب يك تراژدي است. 18 ساعت از زندگي يك خانواده چهار نفري كه هيچ سنخيتي باهم ندارند.<br />پدر خسيس خانواده همواره به همه چيز حتي بيماري زن و فرزندش از ديدگاه مالي نگاه ميكند. مادر به علت مصرف مورفين شخصيتي ناپايدار و جنونآميز دارد. ادموندپسر كوچكتر که در اين اثر خود يوجين اونيل است، مسلول شده و نياز به محبت و مراقبت واقعي دارد، اما کسي به فکر او نيست. جيمز تايرون پسر بزرگ خانواده که هم نام پدرش است توقعاتش برآورده نشده و به نحوي بيکار، بيفايده و به خود رها شده است. او هم در معرض هر گونه حادثه احتمالي قرار دارد. اما آنچه اين چهارنفر را در كنار هم نگه داشته است عشق است. عشق فرزندان به مادر. عشق مري به شوهرش و حتي عشق تايرون بزرگ به خانوادهاش. تماشاگر در هر بخش يكي از اعضاي خانواده را مقصر همهي بدبختيها ميداند، يكبار خساست پدر، يكبار اعتياد مادر. اما پس از اعترافات پاياني هركدام، قضاوت بسيار سخت ميشود.<br />بازيهاي قوي و به خصوص بازي چشمگير گلچهره سجاديه از نقاط قوت اين نمايش است. نورپردازي و موسيقي مناسب با وجود اينكه نقش كمي در نمايش دارد نيز به ملموستر شدن فضا كمك كردهاند<br /><br /><strong>ارزيابي سرآشپز</strong>: بسيار خوب – اگر خيلي تئاتري هستيد به ديدنش برويد، در غير اينصورت كمي خستهكننده به نظر ميآيد.<br /><br /><a href="http://www.theater.ir/article.aspx?id=17244"><strong>نگاهي به نمايش"سير طولاني روز در شب" نوشته يوجين اونيل و کارگرداني اکبر زنجانپور</strong></a><br /><br /><a href="http://alaqeband.blogfa.com/post-460.aspx"><strong>سير طولاني رنجهاي روز در شب</strong></a><br /><br /><a href="http://fanitheater.blogfa.com/post-18.aspx"><strong>ميخواستيم جهان را دگرگون كنيم</strong></a>piazdaghhttp://www.blogger.com/profile/03764923332302469723noreply@blogger.com